سفر به چین (پکن .شیان.شانگهای.هانگزو) (بخش 2)

به گزارش علی آباد جدید، با توجه به رزرو هتل که قبلا به وسیله سایت انجام داده بودم و نزدیکی ان پای پیاده به سمت هتل حرکت کردیم هر چند ساعت پذیرش ساعت 2 بود ولی امید داشتیم که وسایلمان را تحویل بگیرند و کمی سبک شویم در میانه راه موقع رد شدن از زیر گذری که از داخل پاساژ رد می شد دیدم نمایندگی ساب وی (چیزی مثل مک دونالد) باز است و به یاد شیر و شیرینی های خوشمزه صبحانه اش به داخل رفتیم و صبحانه شیر و شیرینی خوردیم البته کمی گران و جمعا 33 یوان پرداخت کردیم .

سفر به چین (پکن .شیان.شانگهای.هانگزو) (بخش 2)

با تور چین سفری خاطره انگیز را تجربه کنید.

و بعد به سمت هتل حرکت کردیم با اینکه ساعت 6 صبح بود ولی پذیرش هاستل (انسنت سیتی اینترنشنال یوت هاستل) که دخترک جوانی بود با خوشرویی تحویلمان گرفت و بعد از چک کردن سیستم و اسم ما کلید اطاق را تحویلمان داد .

این برای اولین با نبود که در چین با رفتار خوب مشتری مداری روبرو شدیم تحویل اطاق 6 ساعت قبل از موعد مقرر دادن صبحانه اضافه و یا دادن دو اطاق به جای یک اطاق دو تخته چیزهایی بودند که در چین بارها شاهد ان بودیم و این را می رساند هدف هر چند کسب درامد است ولی رضایت مشتری و برنامه ریزی بلند مدت برای کسب درامد ارزش بالایی در فرهنگ انها داشت .

البته انتخاب این هتل های خوب هم به یاری نظرات سایر جهانگردان صورت گرفته بود که خود یاری می کرد که با افراد خوبی در تماس باشیم . برای هر شب اقامت در اطاق دو تخته مناسب و تمیز مبلغ 290 یوان پرداخت کردیم و برای دوشب هتل گرفتیم .

بعد از دوش دریافت و کمی استراحت ابتدا برای دریافت بلیط قطار شیان به شانگهای از متصدی هتل یاری خواستم و اوهم مرکز فروش بلیط را که نزدیک هتل بود را نشان داد و علاوه بر ان اطلاعاتی که برای دریافت بلیط لازم بود از قبیل نوع بلیط و تاریخ حرکت و شهر مقصد را به چینی و انگلیسی برایم نوشت تا راحت تر بلیط را خریداری کنم، متاسفانه نتوانستیم بلیط قطار برای هارد بد (کوپه شش تخته) تهیه کنیم و مجبور شدیم بلیط سافت بد (چهار تخته) را تهیه کنیم که 490 یوان قیمت داشت.

با توجه به کمیابی بلیط برای شانگهای تصمیم گرفتیم که بلیط شانگهای به پکن را هم تهیه کنیم ولی متاسفانه برای چهار تخته و 6 تخته جای خالی وجود نداشت و فقط برای قطار سریع السیرش بلیط وجود داشت که همان را تهیه کردیم هر چند قیمتش زیاد بود ولی حرکت با سرعت 300 کیلومتر بر روی زمین با این قطارها حتما دیدنی بود.

برای بلیط نفری 553 یوان پرداخت کردیم ، بعد از تهیه بلیط برای قدم زدن به بیرون رفتیم شیان با داشتن تعداد زیادی مسلمان و همچنین مذاهب دیگر یکی از شهر های چند ملیتی چین است و برای همین هم دیدنی های خیلی زیادی داشت.

ولی یکی از نکاتی که کل توریستها در ان متفق القول بودند این بود که شیان را می توان شهر غذا نامید و صادقانه باید بگویم که خوشمزه ترین غذاهایی که در چین و شاید به جرعت بگویم البته بجز دستپخت همسرم در زندگی خورده ام در شیان بود .

هتل را در مرکز شهر انتخاب نموده بودم و درست در کنار خیابان مشهور فود استریت که بهشت غذا بود و اکثرا توسط مسلمانان اداره می شد قرار داشت ، سرزمین غذاهای گوشتی قورمه شده انواع ابگوشت و یا نان های مختلف با سبزیجات معطر نودل های افسانه ای غرق در کره بادام زمینی و چیزهایی که برای بار اول تجربه اش می کردیم.

در مدت سه روزی که در شیان بودیم تا توانستیم غذا خوردیم و سعی کردیم هر چه را که می توانیم امتحان کنیم و در کنار غذاهای خوشمزه چیزهای دیگر همچون هشت پا و ... را نیز تجربه کردیم که بعضی چیزهای ان چندان خوشمزه نبودند .

یکی از غذاهایی که اکثر توریستها تعریف می کردند نودل با کره بادام زمینی بود که یکی از غذا فروشی های خاص ان را عرضه می کرد که همواره هم شلوغ بود و چند باری انجا در اوج لذت نهاده شدم، باید صادقانه عنوان کنم الان که دارم این مطلب را می نویسم دهانم برایش اب افتاده است .

و مورد دیگری که خیلی خوشم امد چیزی شبیه آش بلکه خودمان ولی متفاوت تر بود که بسیار لذیذ بود هر چند نباید سبزی و گوشت سرخ شده در میانه خمیر نان را هم از یاد برد اصلا غذاهای این خیابان بزرگ را اگر بخواهم بیان کنم خودش یک کتاب می گردد ولی نکته مشترک در تمام غذاها سرعت اماده شدن انها انهم در حضور مشتری بود حتی ابگوشت را هم در ظرف دو دقیقه برایت بر روی کوره های ذغال سنگ می پختند .

نکته جالبی که در چین متوجه شدم علاقه وافر مردم به عناب و اب عناب بود در تمام رستورانها بجای نوشابه اب عناب داده می شد و البته عناب های چینی هم بسیار بزرگ و خوشمزه بودند و اینطور که متوجه شدم صادرات نهال عناب چینی هم غیر قانونی بود و نکته دیگر اعتقاد مردم بر این است که خوردن اب سرد خوب نیست و در گرما هم باید اب ولرم خورد . با توجه به سلامت مردمان چین و همچنین چالاکی کهنسالان چینی تصورم بر این است که سیستم تغذیه انها باید بسیار کارامد باشد .

دختران اشپز

آب عناب معروف چینی

شله زرد سرو شده به نوعی جدید

حلوا

سیب زمینی سرخ شده بی نهایت خوشمزه

برنج بسته بندی شده

صبح به گشتن در فود استریت و مزه کردن غذاهای لذیذ گذشت، یکی از کارهایی که در شیان بسیار جالب است و دیده می گردد تلفیق معماری گذشته و حال است بجای میدان قصری بزرگ و زیبا از زمانهای دور قرار داشت و دیوار باستانی شهر نیز در میانه شهر ایستاده بود و هر جا لازم بود دیوار همچون پلی از روی خیابانها می گذشت و کوچکترین صدمه ای به دیوا

ر وارد ننموده بودند دیدنی و اثار باستانی بقدری در شهر وجود دارد که انسان تصور می کند که خود شهر موزه است .

با شکمی پر به هتل برگشتیم و بعد از استفاده از کافی شاپ گرم و دوست داشتنی هتل که می توانستیم افراد مختلفی از کشورهای مختلف را در ان ببینیم و جای خوبی برای تبادل اطلاعات بود و کمی استراحت عصر برای دیدن مابقی دیدنی های شیان حرکت کردیم .

بعد از دیدن کلی زیبایی عصر تصمیم گرفتیم که از باروی قدیمی و یا همان دیوار دور شهر بازدید کنیم ، ورودی دیوار 55 یوان بود که با پرداخت ان از داخل قلعه ای کوچک مزین به فانوسهای چینی به بالای دیوار رفتیم ارتفاع دیوار حدود 30 متر و عرض ان 8 متر بود و در هر 100 متر هم برج دیده بانی زیبایی وجود داشت که با پرچمهای زیبا و همچنین نور پردازی مناسبی تزئین شده بود .

جلوی دیوار هم خدقی با عرض 30 متر و پر از اب وجود داشت که بسیار تمیز و زیبا بود و حدفاصل دیوار و خندق هم گل کاری و پارک مانند نموده بودند . دیوار تماما از سنگ و اجر ساخته شده و بسیار مستحکم بود و با اینکه هزاران سال از عمرش می گذشت کوچکترین مسئله ای نداشت .

بر روی دیوار دوچرخه کرایه می داند ولی من و مهندس با تصور اینکه دیوار را می گردد راحت پیمود از خیر دوچرخه گذشتیم و آغاز به قدم زدن کردیم.

بعد از چند ساعت قدم زدن وتماشای غروب زیبا خورشید و تاریک شدن هوا متوجه شدیم که تنها توانسته ایم یک چهارم دیوار را بپیماییم و در اینجا بود که مهندس با یک حساب سر انگشتی مطرح کرد، طول دیوار باید 14 کیلومتر باشد و با احتساب خندق مساحت خیلی زیادی را از مرکز شهر در اختیار گرفته است و با توجه یه ساختمانهای بلندی که دور تا دور دیوار بود می شد فهمید که ارزش زمین این دیوار در مرکز شهر بسیار بالاست و باید دست مریزاد گفت به همت و شعور مردمان چین که این اثر تاریخی را با این عظمت و بزرگی در دل این شهر هشت میلونی به این خوبی نگه داشته اند.

جالب این است که بر روی خیابانهای اصلی شهر هم دیوار با ان ظاهر باستانی همچون پل قرار داشت و کوچکترین لطمه زیبایی شناسانه ای به دیوار نزده بودند . کمی ناراحت بودیم که چرا این نگرش را ما ندارم و گاهی برای صرفه جویی چند میلونی در یک پروژه به اثار باستانی کمیاب و ارزشمندمان در کشور لطمه میزنیم .

ورودی دیوار

برج بالای دیوار

یکی از میدانهای شهر

شب بعد از کمی خوش بش با دیگر توریستها و دریافت اطلاعات کافی در خصوص موزه سربازان تاراکوتا خوابیدیم .

روز ششم شیان :

برنامه بازدید امروز بازدید از یکی از بزرگترین شگفتی های باستان شناسی جهان موزه سربازان تاراکوتا بود برای همین هم صبح با اتوبوس به سمت موزه حرکت کردیم و بعد از طی تقریبا یکساعت راه به موزه رسیدیم هزینه اتوبوس نفری 8 یوان شد .

در خصوص سربازان تارکوتا بر گرفته از وب :

یکی از دیدنی ترین آثار تاریخی در شهر شیان(Xian) واقع در شمال غرب چین، مقبرۀ سربازان سفالی است. این آثار باستانی عظیم که آرامگاه نمادی از سربازان نخستین امپراطور سلسلۀ چین (Qin) است، 2200 سال پیش به دستور امپراطور چین شی هوان (Qin Shi Huang) ساخته شده است. امپراطور چی که به زندگی پس از مرگ معتقد بود دستور داد مجسمه های متعددی از سربازان، اسبها، گاری ها، لوازم مورد احتیاج وغیره ساخته و به هنگام مرگ وی با او دفن گردد.

مقبرۀ سربازان سفالی در سال 1974 میلادی (1353 هجری شمسی) به دست مزرعه دارانی که در جستجوی آب به کندن زمینهای خود مشغول بودند، کشف شد. وسعت این آثار باستانی در حدی است که از آن موقع تا کنون، کاوشگران و مرمت کاران چین پیروز شده اند فقط بخشی از این آثار را کشف و بازسازی نمایند. مقبرۀ سربازان سفالی شامل نمونه های گِلی سربازان، گاری ها، اسبها و لوازم امپراطور در اندازۀ طبیعی آنها است که در عمق 7 متری زمین مدفون شده اند.

بنا بر تخمین، در حدود 8000 مجسمۀ گِلی سربازان در این مقبره موجود است که مرمت کاران تا کنون پیروز به بازسازی 2000 عدد آن شده اند. بنا بر روایات تاریخی، امپراطور چین هنگامیکه سیزده ساله بود دستور ساخت مجسمه ها را داد و ساخت آنان تا 2 سال پس از فوت وی طول کشید. در حدود 700000 کارگر و مجسمه ساز در ساخت این مجموعۀ عظیم نقش داشته اند.

نکته ای که در ساخت این مجسمه ها جالب به نظر می رسد این است که چهرۀ هیچ کدام از این سربازان به یکدیگر شبیه نیست و بنا بر گفتۀ راهنمای تاریخی محل، مجسمه ها دقیقاَ از روی سربازان حاضر در آن موقع ساخته شده اند، یعنی شما با نگاه کردن به چهرۀ مجسمه ها می توانید چهرۀ واقعی سربازان امپراطور چین را در نظر بیاورید.

ارتفاع مجسمه ها سربازان بین 1.83 تا 1.95 متر است که نشان دهندۀ قد بلند سربازان امپراطوری در آن موقع بوده است. از لباسها و پوشش سربازان می توان به درجه و مقام آنان در ارتش پی برد. لباس و کفش و حتی مدل آرایش مو، از سربازان معمولی تا بالاترین رتبۀ آنان یعنی ژنرالی، متفاوت است. مجسمه ها همه به رنگ خاک و همگی دارای رنگی یکسان هستند. اما جالب است بدانید که نمونۀ اولیۀ این مجسمه ها از ابتدا اینگونه نبوده است.

مجسمه های تراکوتا در ابتدا همگی دارای رنگ آمیزی های متنوع و دقیقاَ برابر رنگهای اصلی نمونه های زندۀ آنها بوده اند. ولی متاسفانه به محض اینکه مجسمه ها از زیر خاک بیرون آورده می شوند و در معرض هوا قرار می گیرند تنها در عرض چند ثانیه رنگ خود را از دست می دهند و تنها چیزی که باقی می ماند رنگ خاکی آنها است. به همین دلیل مسئولان فرهنگی چین اعلام نموده اند که تا زمان پیدا کردن راهکار مناسب برای حفظ رنگ اصلی مجسمه ها، گگرددن دیگر نقاط این آرامگاه عظیم را متوقف خواهند کرد.

آرامگاه سربازان سفالی در یک و نیم کیلومتری محل دفن امپراطور واقع شده است. احتمال میرود که در زیر تمامی این مسافت یک و نیم کیلومتری جهانئی از دیگر مجسمه های سفالی مدفون باشد! مقبرۀ خود امپراطور چین نیز فقط تا قسمتی خاک برداری و آنالیز شده است. به دلیل وجود مواد و گازهای سمی خطرناک که برای حفاظت از آرامگاه امپراطور در محل دفن او به کار رفته است، گگرددن و مرمت آن کمی با مشکل روبرو است . در حال حاضر آرامگاه اصلی امپراطور به صورت تپۀ کوچکی از دور نمایان است.

بنا بر مشاهدۀ بعضی از کاوشگران که قسمت گگردده شدۀ آرامگاه امپراطور را دیده اند، نمونه هائی از رودهای نقره ای و نمونه های دیگری از مظاهر حیات در این مقبره ساخته شده است.عکسبرای رسیدن به موزه از اتوبوس استفاده کردیم که در نزدیکی ایستگاه راه اهن قرار داشت. در بین راه علاوه بر سر سبزی این منطقه چین از دیدن مجسمه غول پیکر زن و مردی در حال گردش و بزرگی آن متعجب شدیم با رسیدن به موزه متوجه شدم که اینجا هم مثل بقیه جاها فقط باید از لفظ عظیم برای ان استفاده کرد .

مجسمه خیلی بزرگ بین راه

برای ورود به موزه نفری 150 یوان پرداخت کردیم . و وارد محوطه باز خیلی بزرگی شدیم که بدون هدایت تابلوها در محوطه گم می شدیم . سه نقطه را خاک برداری نموده بودند و روی انها را سوله های عظیمی با معماری زیبا پوشانده بودند . محوطه بسیار بزرگ بود و در دور دست تپه باستانی که گفته می شد ارامگاه امپراتور چین شی هوان دیده می شد .

ارامگاهی که گفته می گردد در میان ان جهان را به صورت سمبولیک بازسازی نموده اند و بجای اقیانوس از دریاچه ای جیوه ای استفاده شده است و هزاران کار عجیب دیگر همچون مخازن بزرگ روغن نهنگ که برای ده هزار سال سوخت برای روشن ماندن مشعلهای داخل ارامگاه فراهم شده است .

البته همه اینها افسانه است ولی جالب اینجاست بدلیل احترامی که برای این امپراتور که متحد نماینده چین باستان بوده چینی ها به ارامگاه دست نزده اند و هنوز دست نخورده در هاله ای از افسانه و داستان باقی مانده است .

محوطه موزه

در خصوص امپراتور چین شی هوان داستانهایی شنیده بودم از قبیل فرستادن هزاران نفر نیرو برای پیدا کردن اب حیات و یا زنده بگور کردن 4 هزار دانشمند بدلیل داشتن کتابهای کنفسیوس و حال با دیدن این لشگر سفالی که با سازو برگ کامل بعد از چند هزار سال برای خدمت به امپراتورشان در صف های منظم ایستاده بودند پی به قدرت و عظمت توانایی های او بردم.

تصور کنید او فقط 12 هزار سرباز اعم از کماندار و نیزه دار و ارابه ران سفالی را فقط برای محافظت از ارامگاه خود ساخته بود انهم در ابعاد واقعی پس خود ارامگاه چه می تواند باشد . البته یک نکته را هم باید خدمت دوستان گنجیاب داخلی عرض کنم که خوب است که انها چینی نیستند و گرنه ..... بگذریم ساعتها صرف تماشا و تعجب از اینهمه دقت در ساخت سربازان شدیم من و خیل عظیم توریستهای بازدید نماینده از عظمت ان روزگاران قبل از میلاد مسیح چین و قدرت خلق انسان در تعجب مانده بودیم .

بعضی چیزها را نمی توان تنها با بیان مطرح کرد باید رفت و دید و درک کرد و به نظر من موزه سربازان تاراکوتا را باید با توجه با تاریخ و تمدن و فرهنگ مردمان در ان زمان با دیده تعجب نگاه کرد .

بعد از چند ساعتی گردش در موزه و محوطه که بسیار زیبا ساخته شده بود و مطالعه مطالبی که در خصوص موزه وجود داشت به سمت شیان حرکت کردیم . و بعد از خوردن کلی غذای خوشمزه با قدم زدن در خیابانهای تاریخی و زیبای شیان به تماشای پایکوبی نور بر روی سازه های قدیمی و زیبای شهر پرداختیم وهمچنین با تماشای نمایشگاه خوراک مالزی که در شیان بر پا شده بود کمی شگلات مجانی هم میل کردیم شب را با کمی صحبت در کافی شاپ زیبای هستل به خاتمه رساندیم.

روزهفتم :

امروز روز اخر اقامتمان در شهر زیبای شیان بود و ساعت 5 باید از شیان به سمت شانگهای حرکت می کردیم . برای همین هم قرار گذاشتیم تا با گشت و گذار در بازار بخصوص قسمت مسلمان نشین بیشتر با زندگی مردمان ساده و ارام این منطقه اشنا شویم .

گشتنی که همراه شد با مزه کردن ده ها نوع خوردنی جدید و خوشمزه از قبل می دانستم که چینی ها علاقه زیادی به جمع اوری سکه های پول دارند و البته اگر سکه نقره باشد ان را نشانه خوش شانسی دانسته و برای هدیه استفاده می نمایند .

برای همین هم چند تایی سکه و اسکناس نو با خودم اورده بودم وبه چند نفری بخصوص پیرزنهای مسلمان که از دیدن عکس مسجد بر روی سکه و یا اسکناس لذت می بردند هدیه دادم . بعد از کلی گردش و شکم چرانی و بعد از تصویه با هاستل عالیی که در ان بودیم به ایستگاه قطار رفتیم . صحنه جالبی بود هر گیت سالن انتظاری داشت بسیار بزرگ ولی همین بزرگی هم با خیل عظیم جمعیت خیلی کوچک دیده می شد در ایستگاه هر چیزی که می خواستی بود و البته این یک نوع فرهنگ معماری چینی است که حتی زیر گذرها را هم به صورت مراکز تجاری در می اورند .

این بار کوپه مان چهار تخته بود و البته با در که یک خانم چینی با ما همسفر بود و جز سلام اول تا خاتمه 1400 کیلومتر جهت صحبتی مابین ما برقرار نشد . کوپه بسیار لوکس و مرتب بود و بعد از چند روز گشت و گذارو شکم چرانی خوابیدن در کوپه و نگاه کردن به منظره بیرون بسیار دلپذیر بود .

جهت شیان به شانگهای

روز هشتم شانگهای :

صبح در ایستگاه قطار شانگهای پیاده شدیم بسیار بزرگ و با عظمت بود. شاید چند برابر فرودگاه امام گیتهای مختلف که هزاران مسافر را جابجا می کرد هر چه از بزرگی و عظمت ایستگاه بگویم کم است . فکر می کنم حتی عکسها هم گویای این بزرگی نیستند در چند طبقه ساخته شده بود اما رتفاع بزرگی ان به حدی بود که حتی انتهای ان دیده نمی شد و جالب این بود بقدری کاربردی طراحی شده بود که امکان گم شدن به حد اقل می رسید همه جا تابلوهای راهنما وجود داشت و شما به راحتی می توانستید به هر جا که می خواهید بروید.

البته از صفهای وحشتناک بلیط هم نباید گذشت البته بلیط قطار را می شد از تمام اژانسهای داخل شهر هم تهیه کرد ولی همان اندکی که می خواستند از خود ایستگاه بلیط تهیه نمایند هم هزاران نفر بودند . ایستگاه مترو در زیر زمین ایستگاه قرار داشت و به راحتی سوار مترو شدیم در شانگهای بر خلاف پکن هزینه مترو بر اساس ایستگاه معین میشد و موقع خروج اگر بلیط مناسب برای تعداد ایستگاهها را انتخاب ننموده باشید اجازه خروج به شما داده نمی شد .

البته با کمب تجربه متوجه شدم که از 6 ایستگاه بیشتر را می توان با همان بلیط 6 ایستگاه طی کرد البته قصد پول ندادن نداشتیم اما شمردن ایستگاهها هم کمی مشکل بود. خوشبختانه همان گونه که در نقشه متروی شانگهای می بینید مترو تقریبا تمام شهر را پوشش داده است و با استفاده از ان می توان به همه نقاط حرکت کرد .

متروی شانگهای

برای یک شب اقامت در شانگهای در هتل شانگهای فیش اینن باند اطاق گرفته بودیم که تقریبا در مرکز شهر نهاده شده بود و دسترسی به محل های دیدنی با پای پیاده از ان راحت بود و تصمیم گرفته بودیم که فردا به هانگجو که در فاصله 180 کیلومتری شانگهای واقع شده است برویم و بعد از یک روز اقامت در انجا به شانگهای برگردیم .

به راحتی با مترو به نزدیکی هتل امدیم و در کنار خیابان باند از مترو خارج شدیم با دیدن خیابان و ساختمانهای سر به فلک کشیده و تابلوهای تبلیغاتی و نور پردازی های زیبای ان متوجه شدم که چرا به شانگهای پایتخت مد و فشن چین می گویند و بعد فرهنگی شانگهای هم بسیار قوی است نام دیگر شانگهای نیویورک دوم است که واقعا باید همین باشد.

باکمی پیاده روی به هتل رسیدیم هتل تمیز و سه ستاره ای که با وجود کوچکی تمام انچه را که می خواستیم در درونش داشت.

چون زودتر رسیده بودیم و هنوز اتاق خالی نشده بود بعد از ریجاستر و به امانت گذاشتن وسایلمان از پذیرش هتل درخواست کردم که به چینی برایمان درخواست بلیط برای هانگجو را بنویسد تا بتوانیم بلیط های مورد احتیاجمان را تهیه کنیم برای اینکه چیزی اشتباه نگردد تاریخ و مقصد را چند بار چک کردم تا درست باشد فروش بلیط قطار در اژانسی در نزدیکی هتل بود و با مراجه به انجا بلیط برای هانگجو تهیه کردیم بلیط رفت و برگشت به مبلغ 175 یوان برای هر نفر برای ساعت دو روز بعد بود به سمت خیابان باند برگشتیم این خیابان مرکز فروش پوشاک برند از تمام مارکهای جهان بود و به خیابان فشن معروف است .

انواع فروشگاههای زیبا با فروشندگانی اراسته به عرضه انواع پوشاک و کالاهای لوکس می پرداختند هرچند قیمتها بگونه ای بود که تنها به قیمت کردن اکتفا می کردیم .با توجه به این که برند در ایران یا حداقل در شهر من جایگاهی ندارد و به راحتی می توانستیم مشابه ان جنس را با قیمت مناسب تری تهیه کنیم برای همین فقط به تماشا و لذت بردن از نور پردازی دکوراسیون و پاساژهای زیبای آن پرداختیم .

مردم نسبت به پکن شیک پوش تر و زیبا تر بودند و این نقطه از شهر بسیار شبیه خیابانهای معروف اروپا و امریکا بود .

نمایی از خیابان باند

در یکی از پاساژها از جدید ترین مدل جایگاه های ماساژور رونمایی نموده بودند و مدتی دل به ماساژاین جایگاه های دلنشین بستیم که البته مجانی بود .

بعد از صرف نهار ساده در یکی از رستورانهای کنار خیابان به هتل برگشتیم و بعد از کمی استراحت و دوش دریافت دوباره به سمت خیابان باند حرکت کردیم با تاریک شدن هوا زیبایی خیابان چند برابر شده بود و با توجه به عدم عبور وسایل نقلیه از خیابان البته بجز قطارهای فانتزی زیبایی که مسافران را جابجا می کردند خیابان از جمعیت پر شده بود .

کمی در بازار بخصوص پوشاک گشت و گذار کردیم و متوجه شدیم که علاوه بر فروشگاههای گران قیمت برند تعداد زیادی هم فروشگاههای ارزان قیمت با کالاهای مناسب هم در خیابان وجود دارند که می توان از انها برای خرید سوغاتی و لباس برای عزیزانمان استفاده کنیم.

هر چند خرید چندانی نکردیم و با توجه به قیمتهایی که در پکن داشتیم باز هم خرید از خیابان باند گران قیمت بود ولی چند بارانی و لباس خاص بخصوص برای همسر و دخترم در طبقات بالایی یکی از پاساژها دیدم که با توجه به تک سایز بودن حراج خورده بودند و واقعا بارانی های خاصی بودند و برایشان خریدم هر کدام حدود 200 یوان شد .

در کنار یکی از پاساژها مجلس پایکوبی و برنامه هنری بر قرار بود و مدتی به تماشای هنر نمایی مردم پرداختیم بی تکلفی و شاد بودن مردم را می شد در همه جا دید فقط لازم بود تا موزیکی باشد تا کهنسالان بخصوص آغاز به پایکوبی نمایند و جالب این بود که به صورت گروههای حرفه ای در تک تک نقاط می شد انها را دید که به هنرنمایی می پرداختند . در انتهای خیابان باند پارک بزرگی بود که مثل همه پارکهای چین می شد در ان روح زندگی را دید .

بعد از گشت و گذار در کنار خیابان با کمی پیاده روی به کنار رودخانه رفتیم صحنه زیبایی بود در یک طرف رودخانه ساختمانهای عصر ویکتوریا با دیوارهای بزرگ سنگی و پر ابهت و محکم که بازمانده های دوران استعمار چین بودند قرار داشتند و در سمت دیگر رودخانه ساختمانهای مدرن چین که انتهای انها در ابرها گم شده بودند قرار داشتند .

زیبایی این ساختمانها با نور پردازی های مختلف و پخش اگهی های تلویزیونی بر روی انها که از فاصله چند کیلومتری هم قابل دیدن بودند دو چندان میشد و در این میان در میانه رودخانه کشتی های زیبایی به شکلها و رنگهای گوناگون که غرق در نور بودند جلوه نمایی می کردند خیل جمعیت در کناره رودخانه که بسیار زیبا ساخته شده بود به قدم زدن می پرداختند و من غرق اینهمه زیبایی و رنگهای چشم نواز محصور رودخانه بسیار بزرگ شانگهای شده بودم .

در کنار رودخانه

ساعتی در کنار رودخانه بودیم و به زیبایی برج تلویزیون چین در ان سوی رودخانه نگاه می کردیم با توجه به ابر سبکی که در اسمان بود قسمت انتهایی برج در میان ابرها گم شده بود و فقط می توانستیم نور خوشرنگ چراغانی سازه های ان را در هاله ای از ابر ببینیم . در راه برگشت از دیدن دیواری از گل متعجب شدم دیوار بلندی را بگونه ای طراحی نموده بودند که تماما از گل های کوچک پوشیده شده بود گویی تکه ای گلیتان زیبای طبیعت را به صورت افقی قرار داده بودند نیمه شب بود که به هتل برگشتیم .

روز نهم شانگهای :

امروز ساعت 2 باید به سمت هانگزو حرکت می کردیم برای همین صبح اول وقت بعد از صرف صبحانه سبک و خوب هتل به سمت یویانگ گاردن از مناطق دیدنی شانگهای که در نزدیکی هتل قرار داشت حرکت کردیم . در این میان نوشته ای در هتل توجه ام را جلب کرد که نوشته بود در چین مردمان عادت ندارند که شما را دعوت به نوشیدن چای و یا بردن به خانه هایشان نمایند برای همین توجه داده بود که مواظب کلاه برداران باشید چرا که با دعوت شما به نوشیدن چای در یک کافه ناگهان متوجه می شوید صورتحساب چند صد دلاری برای نوشیدن یک چای خاص را باید بپردازید .

و جالب این بود که همین بلا کم مانده بود که سرمان بیاید در میانه راه دو پسر و دختر چینی از ما در خواست کردند که با دوربینشان از انها عکس بگیریم و بعد از عکس دریافت سر صحبت را باز کردند که انها هم از پکن برای بازدید از شانگهای امده اند و بعد از مدتی خوش و بش گفتند که در خیابان کناری جشنواره بین المللی چای بر قرار است و ما را دعوت کردند که برای دیدن جشنواره به انها ملحق شویم .

اول کمی کنجکاو بودیم که چه می گویند ولی بعد از بخاطر اوردن نوشته هتل تصمیم گرفتیم که به راه خودمان ادامه دهیم ولی کماکان این چند نفر سعی داشتند که ما را ترغیب به دیدن جشنواره بنمایند و حتی کمی از راه را هم با ما امدند با کمی دقت در صورت پسرها متوجه شدیم که هر چند کلاه و لباس های مثلا جهانگردی پوشیده بودند اما خشونت در نگاهشان موج می زد در نهایت با کمی محکم صحبت کردن ردشان کردیم و فهمیدند که از نمد ما کلاهی برایشان درست نمی گردد .

ویترین یکی از فروشگاههای خیابان باند

یویانگ گاردن تلفیقی بود از ساختمانهای زیبای چوبی به سبک صده های گذشته با حوضچه های زیبای ماهی و در این میان بازار خیلی جالب و سنتی برای توریستها ساخته بودن با انواع مجسمه ها و اشکال مختلف در حال تماشا بودیم که مردی به ما به فارسی سلام داد و احوال پرسی کرد و گفت که مدتی در ایران زندگی نموده و اگر یاریی از دستش بر می اید در خدمت است تشکر کردیم وبه جهت ادامه دادیم که او جایی به نام موزه ابریشم به ما معرفی کرد و گفت دیدنش مجانی است و می توانید در خصوص ابریشم اطلاعات زیادی بگیرید.

موزه ابریشم که در واقع فروشگاه بزرگی در زیز زمین یک پاساژ بود، هر چند دیدنی هایی در خصوص ابریشم داشت ولی اسرار خیلی زیادی به فروش جنس داشتند و تا به چیزی نگاه می کردی انرا برایت باز می کردند و یک نفر هم در تمام مدت در کنارت بود که از مزایای خرید از فروشگاه می گفت با کمی خجالت و نخریدن جنس از فروشگاه در رفتیم.

هر چه می گفتیم انها برایش راهکاری داشتند و بعد هم متوجه شدیم چینی که فارسی با ماصحبت می کرد در واقع بازاریاب فروشگاه بود و با شکار بنده خدایانی همچون ما بدنبال پورسانت بود همچنین متوجه شدیم که فروشگاه به لیدر تورهایی که توریستها را به فروشگاه می اوردند هم پورسانت خوبی می دهد .

بعد از کمی گشت و گذار به سمت هتل برگشتیم و بعد از تصویه حساب به سمت ایستگاه بزرگ راه اهن حرکت کردیم . در ایستگاه بعد از مدتها یک نوع غذا که تقریبا شبیه چلو گوشت خودمان بود البته به سبک چینی خوردیم به قیمت 12 یوان و خیلی خوشمزه بود، البته حالا دیگر ما هم به جای نوشانه اب عناب میخوردیم . بعد از صرف نهار به سمت گیت خودمان حرکت کردیم و سوار قطار سریع سیرشدیم که به صورت ساده با جایگاه های معمولی بود وبعد از حدود 1 ساعت به هانگزو رسیدیم .

غذا با برنج

خود چینی ها به هانگزو بهشت در بهشت می گویند انبوهی از دریاچه های زیبا چشمه های خروشان و همچینین مزارع چای سرسبز این شهر را به یکی از نقاط دیدنی و مورد علاقه توریستها تبدیل نموده است با توجه به اینکه در سفر کمتر به طبیعت چین پرداخته بودیم برای همین تصمیم گرفتیم که نزدیک دریاچه هانگزو و دور از شهر هتل بگیریم و با قدیم زدن در کنار دریاچه از زیبایی های طبیعت این منطقه مصفا در چین لذت ببریم .

در هتل(هانگزو بک پک هستل) که هم هتل بود و هم هستل به قیمت یک شب 330 یوان اطاق رزرو نموده بودم، با خروج از ایستگاه راه اهن متوجه شدیم که با توجه به خارج بودن هتل از شهر و همچنین نبودن راهنمای سیستم حمل و نقل عمومی به انگلیسی بهترین راه برای رفتن به هتل استفاده از تاکسی است.

خوشبختانه تاکسی های چین زیاد کلاه بردار نیستند با استفاده از تاکسی متر به راحتی می توانستم مبلقی که باید پرداخت کنیم را ببینیم اما استفاده از تاکسی کمی در چین سخت است، چون رانندگان کمتر ادرسها را بلدند و علاوه بر ادرس باید شماره تلفن هتل را هم به راننده داد تا با یاری دریافت از هتل جهت را پیدا کند .

به هر حال بعد از کلی ادرس دریافت و رفتن چند جهت به هتل رسیدیم البته من قبلش هزینه تاکسی را از هتل پرسیده بودم و به راننده گفته بودم که بیشتر از 25 یوان نمی دهم و با همان 25 یوان به هتل رسیدیم خانم متصدی هتل بیرون از هتل منتظر ما بود و با لبخند و محبت ما را پذیرش کرد این هتل یکی از راحت ترین و قشنگ ترین هتلهایی بود که تا بحال رفته بودم. مثل خانه می مانست و توریستهای مقیم هتل هم در لابی هتل بر روی مخده های گوناگون لم داده بودند و از مصاحبت با یکدیگر لذت می بردند.

در این میان سگ و گربه ارامی هم در صلح و صفا در لابی زندگی می کردند واقعا جای بچه هایم اینجا خالی بود .اطاق خیلی خوب و بزرگی هم در اختیارمان نهاده شد که تختهای ان به شکل سنتی بود به این گونه که تخت در واقع یک تنور برعکس بود که زمستان زیر ان اتش روشن می کردند که تختخواب گرم گردد

مدل تخت زمستانی هتل

حدود ساعت 6 عصر برای گردش در کنار دریاچه به سمت دریاچه حرکت کردیم با قدم زدن در محیطی سبز و دلنشین به کناره دریاچه رسیدیم با اینکه دریاچه خیلی بزرگی بود ولی کناره های ان را کاملا کار نموده بودند و محل خوبی بود برای قدم زدن انواع درختان زیبا گل و گیاهان فراوان در کناره دریاچه با سلیقه کاشته شده بودند.

و باز هم مثل همواره در گوشه و کنار مردم به هنرنمایی می پرداختند در انطرف دریاچه که به شهر متصل بود تعداد زیادی عکاس برای عکاسی از غروب خورشید جمع شده بودند و جنگلی از دوربین های سوار بر سه پایه در یک نقطه خاص بوجود امده بودمدتی به تماشای بازی سنجابها و پرندگان در کنار مردم که بدون ترس از درخت پایین می امدند و خوارکی می دریافتد مشغول بودیم. هوس بستنی کردیم و در این جا همان روحیه ماجرا جویی من کار دستم داد و بستنی خاصی را انتخاب کردم چیزی شبیه اش ماش یخ زده که شیرین شده باشد و چون به خودم قول داده بودم که هر غذایی را باید بخورم با سختی و بیچارگی این معجون عجیب غریب را خوردم .

با توجه به خستگی زیاد و بی خاتمه بودن راه با استفاده از راهی که در میانه دریاچه ساخته بودند و در واقع دریاچه را دو نیم میکرد و مخصوص پیاده روی و قدم زدن بود به سمت هتل حرکت کردیم هرچند تنها نیمی از زیبایی های دریاچه را دیده بودیم ولی این نیمه با توجه به مجسمه ها و کارهایی زیبایی که با سنگ و مرمر در کناره دریاچه انجام داده بودند، برای خودش جهانیی از دیدنی بود ساعت 12 شب به هتل برگشتیم در لابی تعدادی توریست نشسته بودند و در حال تبادل نظر بودند به انها ملحق شدم و با پسری اسپانیایی اشنا شدم که در چین زبان ماندرین می خواند .

مهندس یک کارخانه فراوری مواد شیمیایی در اسپانیا بود و برای کار در شعبه فراوریی جدیدشان در چین از طرف کارخانه مامور یادگیری زبان ماندارین یا همان زبان چینی شده بود .

طبق امار زبان مادری یک پنجم مردم جهان زبان چینی می باشد و با توجه به جمعیت و قدرت اقتصادی چین افراد زیادی از مردمان جهان برای تجارت این زبان را فرا می گیرند . اطلاعات زیادی از این فرد در خصوص چین و مردمان آن گرفتم هر چند دیر وقت شده بود اما صحبت در محیط دلنشین هتل خیلی خوش می امد .

بر این عقیده بود که اگر زبان ندانی مردمان چین چندان علاقه ای به دوستی نزدیک با انسان ندارند و هر چند بسیار مهربانند اما انگونه که باید به خارجی ها اعتماد نمی نمایند و می گفت که بیشتر دوستانش کره ای هایی هستند که برای تحصیل به چین امده بودند ساعت 2.5 بود که خوابیدم اما به متصدی هتل سپردم تا ساعت 5 بیدارم کند شنیدن نغمه سرایی پرندگان در پارکهای نزدیک دریاچه یکی از چیزهایی بود که از دست دادن ان حسرت زیادی بر دل می گذاشت .

نقشه جهت پیاده روی دریاچه

روز دهم هانگزو:

ساعت پنج با صدای تلفن از خواب بیدار شدم و به سمت دریاچه راه افتادم در یکی از پارکهای جنگل مانند دریاچه و در کنار اب زلالی که از یکی چشمه های کنار دریاچه می امد نشستم نحوه درختکاری در کنار دریاچه بگونه ای است که هر قسمت به شکلی دیگر است و در این میان دیوارهای مرمرین و یا حصارهای سنگ تراش و یا پلهای سنگی زیبا بر روی رودهای کوچکی که به دریاچه می ریزد هر کدام به نوعی ظرافت و هنرمندی سازندگان انها را به رخ می کشیدند و غوغای زیبای پرندگان اواز خوان خود حکایتی دیگر داشت.

مست از این همه نغمه سرایی پرندگان و طنازی طبیعت دو ساعتی در گوشه ای گمشده در این بهشت زیبا نشستم و بعد برای خوردن صبحانه به هتل برگشتم و باز بعد از صبحانه به کناره دریاچه برگشتیم و روح روانم را در کنار ارامش طبیعت انجا به استراحت فرا خواندم .

هر چند بودن در هانگزو بسیار ارام بخش بود ولی باید می رفتیم و تصمیم گرفتیم که نهار را در ایستگاه شانگهای از همان غذای روز قبل را بخوریم .

با خداحافظی از دوستان مهربان ساکن هتل و پرسنل جالب ان هتل را ترک کردیم و به سمت ایستگاه قطار حرکت کردیم با توجه به کوچکی ایستگاه نسبت به شانگهای و ازدهام خیل جمعیت برای سوار شدن به قطار کلی از همراه بودن با این خیل عظیم لذت بردیم و خندیدیم هرچند جمعیت زیادی بودند اما نظم و انضباط به گونه ای بود که کوچکترین اسیبی به کسی نمی رسید حتی مادری با فرزندان کوچک و کلی بار.

بزرگی ایستگاه شانگهای بگونه ای بود که مدتی طول کشید تا توانستیم رستوران مورد نظرمان را پیدا کنیم و بعد از صرف نهار به سمت هتل جدیدمان حرکت کردیم متاسفانه هتلی که دو روز قبل در ان بودیم برای امروز جا نداشت و برای همین به هتل هاستل (شانگهای سیتی سنترال اینترنشنال هاستل) رفتیم که برای یک شب 270 یوان پرداخت کردیم .

هر چند هتل خوبی بود ولی با توجه به بزرگی ان و جمعیت زیادی که در ان ساکن بودند اصلا راحتی هتل های کوچک قبلی را نداشت و انسان ان دوستی و ارامشی که در کارکنان هتل های کوچک می دید را در اینجا نمی توانست ببیند.

ولی روی هم رفته بجز اینترنت خیلی بدش هتل خوبی بود هر چند که با هدایت متصدی هتل در کنار یکی از دیوارهای هتل از اینترنت پر سرعت همسایه هتل استفاده می کردیم و صحنه جالبی بود چند نفری تکیه زده بر دیوار در حال کار با اینترنت بودیم در حالی که جایگاه و مبلمان در چند قدمی خالی بود .

با توجه به موقعیت هتل که در بخش دیگری از شهر و تقریبا قسمت مرکزی شهر قرار داشت کمی در شهر قدم زدیم و به تماشای شهرپرداختیم با توجه به کسر خوابی که داشتیم ترجیح دادیم که شب زود بخوابیم و صبح برای دیدن بازاری که در کنار موزه تکنولوژی قرار داشت حرکت کنیم تا بتوانیم کمی خرید برای بچه ها و خانواده داشته باشیم.

روز یازدهم شانگهای :

هر چند شانگهای بهترین شهر برای خرید در چین است و می توان بازارهای بسیار شیک با برندهای مختلف در ان پیدا کرد اما متاسفانه با توجه به ارزش پول کشورمان و همچنین عدم احتیاج به لباسهای مارکدار با قیمتهای نجومی تصمیم گرفتیم که از یکی از یازارهای مختص خود چینی ها که البته انهم بیشتر برای توریستها بود ولی توریستهایی همچون ما دیدن کنیم با هدایت که از هتل قبلی گرفته بودم می دانستم که نزدیک موزه تکنولوژی شانگهای بازار خوبی واقع شده است و می توانیم از ان خرید کنیم .

موزه علم و تکنولوژی

بعد از صرف صبحانه با مترو به سوی مقصد حرکت کردیم وایستگاه مترو دقیقا در داخل بازار قرار داشت و با خارج شدن از مترو وارد بازار شدیم بازار نسبتا خوبی بود هر چند بعدا در پکن بازارهای مناسب تری هم دیدیم به هر صورت مقداری خرید، انجام دادیم.

البته با چانه زدنهای فراوان در واقع قیمت را با توجه به قیافه فرد می گفتند و من هم با توجه به جنس قیمت را پایین می گفتم و بعد از کلی چانه زدن اگر قهر می کردم و می رفتم و صاحب مغازه به دنبالم نمی امد متوجه می شدم که دیگر جای تخفیف ندارد،هر چند انها هم از ما زرنگتر بودند، ولی خوب مقداری خرید کردیم وچون پول کم اوردیم به سمت خیابان رفتیم تا کمی دلار چنج کنیم و در اینجا بود که متوجه شدیم که کل بازار بزرگی که ما ساعتها در حال خرید در ان بودیم در زیر زمین واقع شده است و بر روی ان پارک بسیار بزرگ و زیبایی ساخته بودند که انتهای آن معلوم نبود.

پارکی که بازار زیر ان است

به سمت خروجی پارک رفتیم و متوجه شدیم که در شهر جدید شانگهای هستیم، اسمانخراشهای بزرگ در کنار خیابانهای بسیار پهن به گمانم با توجه به چهار لاین بودن خیابان و درخت کاری های زیادی که در میان لاینها شده بود که در واقع پارکهای کوچکی بودند عرض خیابان به 200 متر می رسید .

کمی در این محیط مصفا قدم زدیم و مهندس هم تمام وقت در حال عکاسی از نمای ساختمانها و کارهای زیبایی بود که در این بلوارها انجام داده بودند .

در اینجا متوجه شدم که اگر ساختمانها متراکم ساخته شوند و در عوض فضای تفریحی فراوان در کنار انها ساخته گردد چقدر زندگی می تواند جالب تر گردد هر پیاده رو برای خودش بلواری بود و در انها انواع وسایل بازی برای بچه ها قرار داشت طراحی بگونه ای بود فضا بیشتر به نظر می امد و می شد در هر گوشه ای جایی پیدا کرد برای همنشینی با دوستان و یا خانواده.

به گفته مهندس طراحی به گونه ای است که پیش بینی برای چند سال اینده هم شده است که در صورت تراکم خیلی زیاد جمعیت باز هم محیط قابل استفاده باشد.

با تماشای ساختمانها و پارک به یک بانک رسیدیم و با عزت و احترام ما را پذیرفتند خیلی شیک و زیبا بود در خواست چنج پول دادم متصدی بعد از کمی کار متوجه شد که عملیات بانکی برای ما انجام نمی گردد و یادم امد که بدلیل تحریم هیچ بانکی خدمات اقتصادی برای ایرانیها انجام نمی دهد و فقط چاینا بانک در چین اینگونه خدمات را انجام می دهد .

بنده خدا بعد از صحبت با رئیسش وکلی معذرت خواهی گفت که سیستمشان مشکل دارد و نمی دانست که اشکال از ماست به هر حال با تشکر از بانک خارج شدیم و بعد از کمی گردش در پارک به بازار برگشتیم .

پیاده روهای پارک مانند شهر جدید

به دلیل بد بودن اینترنت و همچنین شلوغی هتل به هتل قبلیمان نزدیک خیابان زیبای باند برگشتیم بعد از ظهر هوا بارانی بود ولی هتل چند تایی چتر در لابی قرار داده بود که توریستها از انها استفاده نمایند و با ادرس جدیدی که از هتل گرفتیم دوباره برای خرید رفتیم که با توجه به باران سیل اسایی که می امد چندان نتوانستیم از زمان استفاده کنیم و به هتل برگشتیم و بعد از کمی استراحت شب دوباره به خیابان باند برگشتیم و بعد از ان به کنار رودخانه رفتیم و ضمن تماشای زیبایی های شانگهای به صحبت و مرور انچه دیده بودیم پرداختیم.

مدتها قبل در خصوص چین مطالعاتی داشتم در خصوص انقلاب کمونیستی چین و اتفاقاتی که افتاده بود زیاد خوانده بودم مدتها چین بدلیل سیاست خصمانه ای که با جهان داشت حتی عضو سازمان ملل هم نبود البته این سیاست خصمانه بی دلیل نبود دهها سال بود که چین تحت سلطه چندین کشور قرار داشت و هر کشوری از بخشی از چین سو استفاده می کرد و بعد هم حمله ژاپن به چین و کشتارهای وحشتناکی که انجام شد همه اینها عاملی شده بودند که چینی ها خارجی ها را انسانهای فرصت طلب وبی رحم بشناسند.

البته بعد مائو به عنوان رهبر چین کارهایی انجام داد که چندان بنظرم درست نمی رسید مثل انقلاب فرهنگی که در ان تعداد زیادی استاد دانشگاه و حتی معابد و نوشته های گذشته نابود شدند در دوره ای حتی نواختن سازهای غربی و داشتن انها هم جرم خیلی سنگینی بود و حتی زمانی مائو حاضر بود برای نابودی امریکا هر کاری بکند که در یکی ار تبادل نظرها با متحد روسشان عنوان نموده بود که حتی با نابودی سیصد میلون چینی اگر بتوانیم امریکا را نابود کنیم باز هم برنده ایم .

با توجه به این تاریخ شاید عجیب باشد که می بینیم همین چین قحطی زده و درمانده که حتی با علم هم به خاطر غربی بودند مخالفت می کرد با اتخاذ سیاست های درست واعتماد به مردم و بازار ازاد توانسته کاری کند که حتی مائو هم تصور نمی کرد و ان هم وابسته کردن نه تنها امریکا بلکه تمام جهان به اقتصاد خودش است .

با نگاه به این تاریخ متوجه می شویم راه مشاخصه لزوما قهر و نابودی طرف مقابل تیست بلکه استفاده از موقعیت و کسب توانایی هایی است که می توان حتی از دشمن اموخت به هر حال تصور می کنم که اگر ماهم کمتر به دشمنی و دشنام دادن بپردازیم و بیشتر به خودسازی و استفاده از موقعیت ها بپردازیم می توانیم حد اقل در منطقه حرف اول را برای گفتن داشته باشیم .

روز دوازدهم به سمت پکن :

امروز ساعت چهار به سمت پکن حرکت می کردیم و برای همین هم تصمیم گرفتیم کمی در خیابانهای شهر بگردیم و از دیدن زیبایی انها لبریز شویم هر گوشه از شهر برای خودش زیبایی های خاصی دارد و نمی توان همه ان را به قلم اورد با کمی پرس جو از هتل و یا نگاه کردن به کتالوگهای توریستی می توان صدها مکان را برای تماشای این شهر زیبا پیدا کرد به هر حال تا ظهر گشتیم و گشتیم و گشتیم و در این میان در یکی از رستورانهای معروف شانگهای که به صورت سلف سرویس بود دل به دریا زدیم و انواع غذاهای دریایی را نیز میل کردیم که بعضی خوب و بعضی نه چندان دلچسب بودند بعد از مزه کردن غذاهای لذیذ شیان دیگر چندان میلم به دیگر غذاها نمی رفت به هر حال بعد از تصویه با هتل به سمت ایستگاه قطار رفتیم و سوار قطار سریع سیر پکن شانگهای شدیم .

چند نکته در مسافرت با این قطار برایم جالب بود اول اینکه با اینکه با سرعتی بالاتر از سیصد کیلومتر در ساعت حرکت می کردیم ولی صدای خیلی کمی در کابین بود و با نگاه کردن به بیرون ستونهای برق با سرعت خیلی زیادی از کنارمان می گذشتند . نکته دیگر حاصلخیز و اباد بودن جلگه شانگهای تا پکن بود تقریبا تمام جهت سبز و اباد بود وانواع کشاورزی در ان نجام می شد.

قطار سریع و سیر

سرعت 301 کیلومتر

به سرعت برق و باد به پکن رسیدیم در همان هتل ساده قبلی اطاق گرفته بودیم و بعد از رسیدن به هتل جوان مسئول هتل ضمن معذرت خواهی که ببخشید اطاق دو تخته مان پر شده است با همان قیمت اتاق دو تخته دو اتاق با تخت های کینگ سایز در اختیارمان قرار داد .

با توجه به تاریک شدن هوا تصمیم گرفتیم که به سمت دریاچه هوهای برویم و چند ساعتی را در محیط شاد و پر از نور و صدای انجا بگذرانیم .

روز سیزدهم پکن:

امروز اخرین روز اقامتمان در چین بود و فردا به سمت ایران حرکت می کردیم بنایر این تمام روز را بجز چند ساعتی که سینما سه بعدی رفتیم و به تماشای فیلم مردان ایکس پرداختیم به خرید گذشت .زیاد اهل خرید نیستم ولی چند نکته اساسی را باید در خرید توجه کرد هر چند در چین می توان لباسهای خیلی ارزانی گرفت ولی با کمی دقت می توان لباسهای بسیار خوب و تکی را با قیمتی مناسب تهیه کرد و بهتر است به جا پول به دور ریختن باخرید لباس و یا کفشی که فقط بخاطر ارزان بودن خریده ایم بدون عجله به انتخاب بهترین چیزی که می توان با قیمت مناسب و کیفیت خوب و همچنین تک خریداری کرد بپردازییم.

تنوع جنس در چین بی همتاست و می توان هر چه را که می خواهید خرید کنید پس بهتر است با توجه به هزینه ای که برای سفر نموده ایم چیزی بخریم که تک باشد وزیبا جاههای مختلفی برای خرید رفتیم، ولی بیشترین خریدم را از سیلک مارکت کردم که چند نفر ایرانی هم انجا دیدم .

البته چانه زدن فراموش نگردد اینکه می گویم چانه بزنید یعنی چانه زدن واقعی همراه با قهر کردن رفتن دوباره برگشتن و کشتی دریافت لباسهای خوبی برای بچه ها و همسرم و خودم خریدم که همه خوششان امد. البته وقت زیادی هم برایش گذاشتیم ولی خوب پوشاک یکسال خانواده را خریداری کردم البته خوب شد که بارانی که برای دختر و همسرم در شانگهای دیده بودم را خریدم چون دلم را گرفته بود و تک بودند و در پکن هم نظیرشان را ندیدم .

کلا اگر جایی چیزی دلم را بگیرد و ارزش خرید داشته باشد اقدام می کنم چون معلوم نیست دوباره انرا ببینم . در خصوص فروشندگان چینی باید بگویم که انها خیلی حرفه ای هستند و واقعا روان شناسی فروش را به خوبی می دانند در جایی دیدم که دختر خانمی با من به انگلیسی و با دو نفر دیگر به روسی و المانی در حال چانه زدن برای فروش جنسش بود .

از باقی خاطرات سفر چیزی نمی ماند جز خداحافظی کردن از کشور زیبا و تمیز چین و فکر می کنم که حتی زمان یکسال هم برای دیدن این کشور کم است اما بسیار از دیدنش لذت بردم .در این جا باید اولین تجربیاتم رو از چین عرض کنم قبل از سفر تصور می کردم که چین کارخانه بزرگی است که همه مردم با مشقت در ان در حال کار کردن هستند و چینی ها با سختی و با کمترین حقوق را در حال کار می توانم همه جا ببینیم .

اما با وارد شدن به چین از این تصور غلط بیرون امدم نه تنها در پکن بلکه در تمامی شهر هایی که رفتیم مردمان چین مردمانی تمیز و بسیار سالم ودارای تناسب اندام و قدهای بلند بودند و با اینکه قد من 182 سانت است اصلا احساس قد بلندی در انجا نمی کردم مردمان چین مردمانی با فرهنگ بسیار تمیز هستند و دارای تفکرات و تربیتی کاملا متفاوت که حاصل قرنها تمدن و فرهنگ زیبای انها می باشد .

هر چند شاید بعضی چیزها به نظر ما عجیب بیاید ولی با کمی فکر می توان نتایجی متفاوت از انچه که قبلا تصور می کردیم بدست اوریم بعنوان مثال در بیجینگ تعداد خیلی زیادی توالت عمومی وجود دارد شاید هر صد متر یکی ولی این توالت های تمیز فاقد در می باشند در وحله اول که ادم می خواهد از انها استفاده کند بسیار معذب است،اما با کمی توجه متوجه می شویم که فرهنگ مردم به قدری بالاست که هیچ کس به خودش اجازه نمی دهد که به جای اشتباهی نگاه کند در واقع فرهنگ نوعی در و حفاظ برای مردم بوجود اورده است و برای همین هم افراد می توانند به راحتی از توالت بدون در استفاده نمایند.

همین مورد در خصوص پوشش بانوان نیز صدق می کند شاید دختری لباس کوتاهی داشته باشد و یا نا مناسب نشسته باشد ولی این دلیل نمی گردد که کسی به او نگاه کند و یا مزاحمتی ایجاد کند دلیل ان هم روشن است به کسی ربط ندارد که دیگری چه پوششی دارد و باید به حریم خصوصی افراد احترام گذاشت .

شاید در حرف احترام گذاشتن به حریم دیگران راحت باشد ولی فکر می کنم با تفکر و فرهنگ ما که به نوعی متفاوت است و هر چیزی را باید در پشت حصار مخفی کنیم تا ایمن بماند کمی غیر ممکن می کند .بدلیل سالها در تراکم زیاد زندگی کردن مردم در کنار یکدیگر رعایت حریم خصوصی اشخاص بسیار ارزشمند است هر چند شاید به همین دلیل هم مردمان چین را نمی توان انسانهای خون گرمی همچون ما دانست و راحت با انسان ارتباط برقرار نمی نمایند البته اگر مسئله ای داشته باشید و یا سئوالی بپرسید ده ها نفر به یاریتان می ایند ولی صحبت بی مورد و یا دعوت بی مورد فقط از روی احساس در انجا کمی بی معنی است و حریم خصوصی خود را به راحتی با دیگران به اشتراک نمیگذارند.

نکته ای که در این میان توجه من را جلب کرد محکم کاری بود که چینی ها در ساخت و ساز بکار می بردند از قصرهای شهر ممنوعه بگیرید تا میز رستورانی که در ان غذا خوردیم، چوب میز حداقل 4 سانت کلفتی داشت و بسیار محکم و مقاوم بود در خیابان دوچرخه های برقی دیدیم که 200 کیلو بار بررویشان قرار داشت ولی به راحتی حرکت می کردند و این برخلاف ان چیزی بود که در ایران در خصوص کالاهای چینی دیده بودیم .

فکر می کنم که شرکتهای خارجی که اجناسشان را در چین فراوری می نمایند تنها به ارزانی نیرو کار توجه ندارند بلکه فرهنگ درست کار کردن چینی ها برایشان اهمیت بیشتری دارد .صرفه جویی و توجه به سلامت یکی از خصوصیات شاخص چینی هاست بارها در طوب سفر شاهد بودم که حتی بطری اب را نیز دور نمی اندازند و آن را برای استفاده های بعدی نگاه می دارند در خصوص اب باید عنوان کنم که معمولا هر چینی بخصوص مسن بطری اب مخصوص خود را به همراه دارد که بعضا گیاهی خاص نیز در ان قرار دادده بودن ورزش کردن و پایکوبییدن در هر نقطه ای که ممکن باشد یکی از واجبات مردم چین بخصوص افراد مسن است و بارها شاهد صحنه های زیبایی از هنرنمایی چینی ها در پارکها بودیم .

کلام آخر:

دیدن چین با ان همه زیبایی واقعا ارزشمند است مردمان چین مردمان مهربان و سخت کوش هستند و هر کجا که مسئله ای برایتان پیس امد می توانید از یاریهای انها بهره ببرید اما باید این نکته را در نظر داشته باشید که مردمان چین ان روحیه مهمان نوازی خاص شرقی را ندارند و نمیتوان به راحتی با انها دوست شد .بنا براین تنها سفر رفتن به چین را توصیه نمی کنم مراکز دیدنی و توریستی چین واقعا عظیم هستند و امکان نداشت که بتوانم این دیدنی ها را به همرا ه فرزندانم ببینم برای همین هم فکر می کنم اینگونه سفر چندان جذاب و لذت بخش برای بچه ها نباشد البته نوع سفر با کودک متفاوت است و می توان از دیدنی ها و سرگمی های دیگری استفاده کرد که در چین فراوان وجود دارند اما به نظر من دیدن چین بدون دیدن اثار تاریخی ان جفا است به خودمان .

در زمینه استفاده از تاکسی تنها به ادرس اکتفا نکنید، شماره تلفن جایی را که می خواهید بروید را هم همراه خود داشته باشید .

می توان در شهر های بزرگ به راحتی بوسیله مترو به همه جا رفت اسم ایستگاه هم بوسیله لامپ معین می گردد و هم در صفحه نمایشگر نوشته می گردد متاسفانه بدلیل تلفظ خاص چینی ها چندان نمی توان به اطلاعات صوتی تکیه کرد و امکان اشتباه وجود دارد بهتر است قبل از رفتن به هر جایی بوسیله نقشه مترو تعداد ایستگاه طی شده و نام ایستگاه مقصد را بخاطر بسپرید .

بعضی از ایستگاههای مترو در ساعت 10 شب تعطیل میشوند و به این نکته توجه داشته باشید .اتوبوس های عمومی چین خطوط مستقیم را طی می نمایند و می توان سوار انها شد و در کنار راننده جعبه ای وجود دارد که یک یا دو یوان باید رد انها انداخت. میتوان بوسیله جی پی است جهت را به راحتی رصد کرد و هر جا خواستید پیاده شوید .

برای خرید در چین به توصیه های تور لیدر ها تنها اکتفا نکنید معمولا شما را جایی می برند که پورسانت بگیرند و فروشندگان با انواع تمهیدات سعی می نمایند که جنسشان را به شما بفروشند در رودربایسی قرار نگیرید و تا می توانید چانه بزنید داشتن ماشین حساب برای نشان دادن رغم و یا دانستن اعداد اشاره ای بسیارکاربردی است .

بعضی از پوشاک از مارکهای معتبر چینی هستند که با توجه به جنس و رنگ کاملا معین می باشند اگر دلتان را گرفت بخرید فکر نکنید چون در چین هستید حتما باید جنس ارزان بخرید بهتر است بهترین جنس را با مناسبترین قیمت بخرید خرید یک کفش یا کیف یا بارانی خوب بهتر از خرید چند عدد جنس ارزان بی کیفیت است که در بازار ایران هم به راحتی پیدا می گردد .

در خصوص خوراک با اطمینان کامل می گویم که می توان غذاهای خیلی خوب و خوشمزه و همچنین حلال را به راحتی به دست اورد بخصوص نودل های انها خیلی خوشمزه است. در تمام رستورانها منو همرا با عکس است و می توان به راحتی هر چه را که می خواهید انتخاب کنید .و همچنین رستورانهای بین المللی فراوانی هم در چین وجود دارند ولی توصیه می کنم که تا می توانید از انواع نودلها و غذاهای خوب چینی که اکثرا هم گیاهی هستند بهره ببرید .

نویسنده : محمودرضا طلوعی

تمامی مطالب عنوان شده در سفرنامه ها نظر و برداشت شخصی نویسنده است و وب سایت بانک تور و گردشگری مسؤولیتی در قبال صحت اطلاعات سفرنامه ها بر عهده نمی گیرد.

جهت مطالعه ادامه سفرنامه کلیک کنید

منبع: لست سکند
انتشار: 12 آذر 1398 بروزرسانی: 8 مهر 1399 گردآورنده: aliabad-new.ir شناسه مطلب: 565

به "سفر به چین (پکن .شیان.شانگهای.هانگزو) (بخش 2)" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "سفر به چین (پکن .شیان.شانگهای.هانگزو) (بخش 2)"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید